می خواهم تنهایی بزرگی را به تو معرفی کنم که در ان تنهایی می توانی بهترین زندگی ها را داشته باشی.چون در این تنهایی بزرگ کسی هست که به عنوان بهترین یاور تو در همه جای زندگی ات خواهد بود.یعنی از ابتدا بوده است و الان هم هست و پس از این هم خواهد بود.او هست چه بتوانی با او دیداری داشته باشی و چه نتوانی.اما اگر بتوانی راه دوستی با او را بیاموزی هرگز احساس تنهایی نخواهی کرد.

این را هم بگویم این تنهایی نیست که ازاردهنده است بلکه این احساس تنهایی است که دمار از روزگارت در می اورد.اگر او را که همیشه با تو هست و خواهد بود بشناسی و با او رفیق شوی هرگز احساس تنهایی نمی کنی.گاهی برای فرار از تنهایی به دوستانت پناه می اوری و گاهی به سرگرمی ها و گاهی به گردش در خیابان ها و پارک ها می پردازی.اما یک کسی در این تنهایی تو هست که دور از تو نیست و در تنهایی تو وجود دارد.او می تواند این تنهایی را برایت شیرین کند.

می بینی که من از تنهایی حرف می زنم.چون می دانم برعکس تمام میل و رغبت تو برای بودن در میان دوستان ساعاتی هست که دوست داری تنها بمانی و برای خودت باشی.این ساعت های تنهایی خیلی دلنشین هستند به شرط اینکه بتوانی با او ارتباط برقرار کنی.چون فقط اوست که تو را قضاوت نمی کند.نصیحت نمی کند.از کارهایت ایراد نمی گیرد.صبور است و از ان گذشته تکیه گاه محکمی است که با یاری خواستن از او خیالت راحت است که حداقل به تو بی عرضه نمی گوید و اگر کمکی به تو کرد با منت کارش را خراب نمی کند.مهربانی های او دلت را ارام می کند و روحیه ات را افزایش می دهد.

درد دل کردن با او ابرویت را حفظ می کند ومی توانی مطمئن باشی که رازت را به هیچ کس نمی گوید.تو می دانی درباره ی چه کسی حرف می زنم.می دانم که تا به حال بارها و بارها با او حرف زده ای و حضورش را در زندگی ات حس کردی.خدای مهربان همه ی این ها هست.او تنها کسی است که تنهایی هایت را چراغانی و دلت را پر از جشن و ارامش می کند.پس از تنهایی فرار نکن و ساعاتی را بگذار تا با او تنها باشی.نیازی نیست دیگران بدانند در این خلوت های گاه به گاه با چه کسی حرف می زنی یا با چه کسی درد دل می کنی.باور کن هیچ کس نیست که بگوید من بدون خدا هستم.شاید برای دل خوشی خودش این حرف را بزند اما در خلوت خودش عاشقانه او را دوست دارد.برای زیبا ساختن ساختمان وجودت به خدای مهربان نیاز داری.چون او بهترین مشاور معماری ساختمان توست.

گاهی می خواهی با او حرف بزنی دلت را پاک می کنی دست و رویت را می شویی وضو می گیری و می نشینی یک گوشه ای و با او نیایش می کنی. و گاهی که دلت می خواهد او با تو حرف بزند چه چیزی بهتر از کتاب اسمانی؟ او در قران هر چه را که به نفع بنده هایش بوده گفته است و تو از هر جای قران که شروع کنی مطمئن باش دستور العمل مناسبی برای زندگی ات می یابی.به قران که فکر می کنی می فهمی این کتاب را رسولی از جانب خداوند برای ما اورده است.گاهی ارتباط قلبی با رسول خداوند می تواند ساختمان درونی ات را زیباترکند.وقتی رسول اکرم از دنیا می رفتند فرمودند:((من شما را ترک می کنم اما دو امانت نزد شما می گذارم که اگر به ان ها تکیه کنید هرگز گمراه نمی شوید. و ان دو چیز کتاب خدا و خاندان من است.))

خاندان رسول خدا هم امامان ما هستند بهترین یاوران ما در زندگی که دوست داشتن ان ها در زیبا شدن زندگی ما نقش دارد.



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها