واقعا شما هم دقت کرده اید وقی جایی می خواهید بروید اگر زود بروید به موقع به مقصد می رسید ولی وقتی دیر بروید زمین و اسمون دستاشون تو دست همه که ما به مقصد نرسیم واقعا هم همینه این اتفاق برای من افتاد وقتی می خواهم بروم مدرسه همه کار ها سریع پیش میره و به موقع به مدرسه می رسم ولی دیروز صبح یعنی تا می خواستم بروم مدرسه کفش هایم اصلا نبود چند دقیقه صرف پیدا کردن انها بودم بعد کاپشانم رو داشتم پیدا می کردم تازه فهمیدم که کاپشنام در مدرسه جا گذاشتم بعد در راه مدرسه فهمیدم که پوشه کلاسی ام رو جا گذاشتم خوبیش این بود که هنوز نزدیک به خونمون بودم دوباره برگشتم خونه پوشه کلاسی ام رو برداشتم و راه افتادم با صد تا سرعت رسیدم به مدرسه ولی دیدم که در مدرسه بسته است زنگ مدرسه را زدم رفتم در اموزشگاه به ناظم گفتم که این بار اولم است ولی به حرفم گوش نداد و گفت این حرف ها فایده ای نداره باید بری پدر یا مادرت رو بیاری من هم از سر لج همین جور اروم در راه می رفتم و بعد از نیم ساعت به خونه  رسیدم پدرم که رفته بود کار به مادرم گفتم که دیر رسیدم و بیا مدرسه و من هم دوباره به راه افتادیم و رفتیم به مدرسه بعد ناظم نبود معاون پرورشی بود اون من رو می شناخت اگر این بود اجازه می داد برم کلاس بعد تا من رو دید گفت چرا تو اینجایی من بهش گفتم که دیر امدم به مدرسه و اخر گفت برو تو کلاس و بعد تازه رفتم تو کلاس دیدم داره درس میده و از درس عقب بودم ان روز یعنی بدترین روز خودم بود که تا به حال داشته ام دیگه برام تجربه شده بود که نیم ساعت زودتر چیز هایم رو برای مدرسه اماده کنم و دیگه هم تو زندگی این روز برای من یادم نمیره نمیره که نمیره

******ایا شما هم تا به حال در موقعیت من قرار گرفته اید؟؟؟*******


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها